متافیزیک زبان وخاطره جمعی
متافیزیک زبان و خاطرهی جمعی
علی محمدبیانی
مدیر مسئول ماهنامه بایرام زنجان
1 - «اگر فائوست صورت ازلی فرهنگ آلمان است؛ اگر پرومته صورت ازلی فرهنگ غرب است»1 پس صورت ازلی فرهنگ ما چه میتواند، باشد؟ در پاسخ این سخن میتوان گفت که خود زبان ترکی، صورت ازلی فرهنگ ترکان است. شاید این مقایسه کمی غریب به نظر آید، اما تمام آن چیزهایی را که یک آلمانی و یک فرنگی از صور ازلی مزبور درمییابد؛ یک ترک آن را از زبان مادری خود درمییابد؛ چون زبان ترکی آیینه تمام نمای فرهنگ باستانی ترکان است. زبان ترکی گویا همان رشته نامرئی است که ما را با تاریخ و ازلیات مقدس اجدادمان پیوند میدهد. این تاریخ و ازلیات مقدس همان دنیایی است که «یوسف خاص حاجب»، «مولانا احمد یسوی»، «محمود کاشغری»، «شیخ اشراق سهروردی»، «شیخ محمود شبستری»، «سید عمادالدین نسیمی شیروانی»، «مولانا محمد فضولی» و... و بالاخره «محمدحسین شهریار» در ناکجا آبادنامههای خود برای ما ترسیم کردهاند. این دنیای پر رمز و راز را در خشتینههای گنبد سحرآمیز سلطانیه و قلعه ارک تبریز، در رگ تیشههای معبد داش کسن، در گنبد و منارههای الله- الله مقبره شیخ صفیالدین اردبیلی و در تمامی آلاچیقهای مقدس مساجد عهد سلجوقی و محرابهای آن به کرات به تماشا نشستهایم.
اگر چشم تیزبینی تمامی این یادمانها را اعم از خود زبان ترکی (و داستانهای برآمده از آن مثل دده قورقود، اسلی و کرم)، معماری، موسیقی، فولکلور و ... را عمیقا بررسی کند؛ به یک خاطره ازلی و جمعی برخورد خواهد کرد که تجلیگاه تمام قد این قوم میباشد. عجیب است، وقتی قطعات موسیقی آشیقی را از منظر موسیقیپژوهی و اسطورهشناسی بررسی میکنیم با یک دنیای مرموزی مواجه میشویم که با مفاهیم مکانی زمانی، قابل توضیح نخواهد بود. مثلاً هر قطعهی شناسنامهداری که توسط آشیق نواخته میشود، یک سمفونی است، بدون آن که دانسته شود، در چه زمانی از تاریخ، چه کسی و با کدام ساختار عاطفی- علمی آن را ساخته است.
2 - بومی بودن زبان ترکی در آسیا میتواند؛ برای مردم شناسان، زبانشناسان و اسطوره پژوهان، غنیمتی باشد تا یک آسیای قدیمی و پررمز و راز را درکنار سایر فرهنگهای آسیایی تحلیل نمایند.
دانشمندان بسی تأکیدها داشتهاند که نمیتوان مرزی میان زبان و اندیشه قائل شد. به نظر ایشان، زبان همان اندیشه است که در ذهن و مغز هر انسان زندگی میکند. برخلاف عوام که زبان را با واژه برابر میدانند، زبان امری نرم افزاری است که نمود آوایی و سختافزاری آن به شکل گفتگو بروز میکند. «به عبارت دیگر، زبان در ذهن و مغز فرد هم از لحاظ نرمافزاری یا چگونگی اندیشیدن و تواناییها و فرایندهای ذهنی و هم از لحاظ سختافزاری یا تفاوت در ریزساختار مغز نقش و تاثیر اساسی دارد.»2
درست است که واژههای زبانی یک ملّت، نشان از یک خاطرهی جمعی در تاریخ آن ملّت دارد؛ امّا این کد واژهها فقط نمادهایی هستند از یک معنای عمیق که بعید نیست در زمانی اسطورهای و ازلی اتفاق افتاده باشد. شاید به همین خاطر است که زبانشناسان و عصب شناسان توصیه میکنند؛ برای درست اندیشیدن و پی بردن به سیستم حاکم بر ذهن و اندیشه انسان، باید دستور زبان را به نیکی بر همگان آموخت؛ تا فرزند انسان بدین وسیله، منظم اندیشی و منظم گویی را فرا بگیرد. «بی دلیل نبوده است که فلسفه بخش اعظم پیشرفتهای خود را در یونان از مداقه در زبان و دستورنویسی گرفته است. دیونوسیوس تراکس یونانی با فن دستور خود بسیاری از پریشانگوییهای سوفسطاییان، رواقیون ، اسکندرانیها و نوافلاطونیان را نظم بخشید.»3
«انسان در قالب زبان تفکر میکند و وقتی دستور بداند، بهتر میتواند فکر کند. لذا آگاهی از قواعد زبان بر هر کس فرض است»4 مسلما یکی از علل زبانپریشی و گرامر پریشی ترک زبانان این سرزمین، در صحبت کردن به ترکی و همچنین به فارسی درست به همین نکته برگردد که آنها هرگز دستور زبان مادری خود را نمیخوانند. عدم کشف نظام زبان و بیمعرفتی نسبت به آن، باعث میشود که آدمی در هنگام سخن گفتن، با گرامری پریشان و گفتاری الکن ادای مقصود بنمایند.
جالبتر اینکه، عوام، ریشه این ناتوانایی را نه در جهالت نسبت به گرامر زبان مادری خود، بلکه با تحلیلی سطحی و غیرعلمی، در لهجه داشتن خود میجویند. عدم تحصیل به زبان مادری و یادگیری نحو و گرامر آن، نه تنها شیرازه ذهنی شهروندان را در یادگیری زبان دوّم ازهم میپاشد؛ بلکه باعث فروریزی حوزههای استحفاظی و نحو و گرامر هر دو زبان (اوّل و دوّم) هم میشود. در خوش بینانهترین حالت، استفاده کننده از زبان دوّم «غالباً به هنگام استفاده از زبان دوّم الگوهای زبان مادریش ظاهر میشود و وی زبان دوم را با طرحی از زبان مادری ارائه میدهد.»5
«زیگموند فروید» که روانشناسی را در سطح رویای فردی مطالعه میکرد، هر انسانی را دنیایی ناشناخته میدانست که دارای ضمایری است. یکی از بحث انگیزترین مسائل فروید، همین ضمیر ناخودآگاه بود که اگر چه مورد نقادیهای فراوان قرار گرفته است، ولی همچنان بر محافل علمی روانشناسی حاکمیت بلامنازع دارد. امّا جالبتر از آن نظریات «کارل گوستاو یونگ» پدر و واضع روانشناسی اعماق و رویاهای جمعی میباشد. یونگ با ارائه نظریه رؤیای جمعی و ناخودآگاه جمعی سمت و سوی تازهای به اسطوره پژوهی داد. «ریکور» دیگر صاحب نظر درحوزه روانشناسی جمعی هم، اساطیر را به عنوان «تخیّل اجتماعی» میداند.6
یونگ معتقد است؛ رؤیای جمعی یا به قولی دیگر خاطرهی جمعی پدید آورندهی سیستم فکری و نظام اندیشهای یک ملّت میباشد. در کنار این مساله، موضوع زبان، اهمیّتی خاص پیدا میکند. اهمیتی که بسی فراتر از امر اسطوره پژوهی است. از آنجایی که نمادهای اساطیری و رموز نهفته در یک داستان ازلی، نمیتواند بدون متغیّرها و کد واژههای زبانی به وجود آید؛ لازم است که متافیزیک حاکم بر زبان نیز مورد مدّاقه و تحلیل قرار گیرد.
«میرچا الیاده» اسطوره پژوه بزرگ قرن بیستم در تعریف اسطوره، معتقد است که از نظر اسطوره باوران؛ اساطیر داستانهایی واقعی در زمانی ازلی و مقدس هستند. از این منظر میتوان گفت؛ واژههای زبانی مشترک بین یک ملّت که روزانه دهها بار از ذهن ایشان در گفتارشان جاری میشود، همان نمادهای ازلی هستند که در دورانی مقدّس از یک خاطره یا رؤیایی مقدّس خلق شدهاند. این نمادهای ازلی، حاصل یک خاطره مشترک بین اهالی زباناند که در ادبیات، فولکلور، حماسه، تاریخ، موسیقی، کنایات و ایهامات زبانی آن ملّت جاری میباشد. «داریوش شایگان» هم در «بتهای ذهنی و خاطره ازلی» در مورد میت [اسطوره] و ارتباط آن با کلام (زبان) به نقل از اسطوره پژوهان مشهور مینویسد:
«مطالبی که از تعریف نسبتاً مفصل محقق ایتالیایی (پتازونی) به دست میآید اینست که میت، تاریخ مقدّس و واقعی جهان است و سرآغاز هستی عالم و فعالیتهای انسانی است. پتازونی به دو مطلب دیگر نیز اشاره میکند؛ یکی ارتباط میت و آئین است و دیگری نیروی خلاق و اسرار آمیز کلام است که از مفهوم کلمه «فا- توم» لاتین به معنی سرنوشت و تقدیر برمیآید.»7
بنابراین موضوع زبان که نام دیگری از اندیشه میباشد، نه تنها از منظر علم زبانشناسی، روانشناسی و عصب شناسی، دارای اهمیت خاص میباشد، بلکه از نگاه پژوهشگران فرهنگ و اساطیر و باورهای کلاسیک ملل هم دارای جایگاه موثری میباشد.
ذهن شناسان و علمای تعلیم و تربیت هم یادگیری گرامر زبان مادری را زیربنای ساخت ذهن و سنگ اوّل آموزش و یادگیری کودکان میدانند. آنها معتقدند؛ هر انسانی در زبان دوّم به اندازه زبان اوّل خود، رشد ذهنی و مهارت زبانی خواهد داشت. این مطلب شبیه همان سخن معروف فروید است که گفته بود؛ شخصیت آدمی همانست که تا پنج سالگی شکل گرفته است. (سخنان فوق، زنگ خطری بر جهانیان خصوصاً بر ماست که در پی تک زبانه بار آوردن اطفال خود هستیم).
آزاداندیشان حوزه تعلیم و تربیت که به نوعی متأثر از تفکرات«ژان ژاک روسو» هستند؛ با تبلیغ چندزبانگی آن را در دوران ماشینیزم، راه چارهای بر آزادی ذهن انسان میدانند. جلوگیری از تک بعدی شدن اندیشه بشری، آرمانی است که اندیشمندان یکی از معابر آن را «چند زبانگی» میدانند.
چنان که گفته آمد؛ زبان چیزی غیر از اندیشه نیست؛ بنابراین به رسمیت شناختن چندزبانگی، علاوه بر محترم داشتن فرهنگ که زبان از آن برآمده، به رسمیت شناختن چنداندیشگی هم محسوب میشود. مغز یک انسان چند زبانه از نظر فیزیولوژیکی هم قابل توجه خواهد بود. چرا که چنین سیستمی با داشتن خزانه لغات فراوان و حفظ ساختار نحوی متفاوت دو زبان در خود، فعالیّتی به مراتب پویاتر و شادابتر از یک مغز تک زبانه خواهد داشت. من در این چند بند مطلب، هرگز به دنبال ارائهی نظریهای زبانشناسانه و یا فرضیهای در مورد زبان نبودم. بلکه منظور نظر من افتتاح باب بود، در مورد اینکه، « زبانها مهماند». خصوصاً آن زبان، زبان مادری یک جمع باشد؛ بدون در نظر گرفتن کمیّت و کیفیت آن جمع.
سخنان اندیشمندانه «کیوپیت» در مورد اینکه ما از بازگشت به زبان ناگزیریم؛ خواندنی است:
«مردم تا حدودی قبول دارند که زبان واقعیت را میآفریند. آنها میدانند که نویسندگان میآفرینند. میدانند که گفتن «انجام شد» ممکن است قراردادی بیافریند و گفتن«من تو را به عقد خود درمیآورم» ممکن است، ازدواجی بیافریند... میدانند برای افزایش دانش و قدرت خود در هر زمینهای باید، گنجینه لغات خود را افزایش دهید. فصاحت قدرت است. گنجینه لغات شما، جهان شما را برایتان شکل میدهد و باعث میشود که بر آن تسلّط یابید... برعکس، مرزهای زبان شما، مرزهای جهان شماست. همه اینها را مردم به خوبی میدانند. ما نکتهی دیگری هم بر اینها میافزاییم. پایان رؤیای فلاسفه، که ذهن آدمی میتواند مرزهای زبان و تاریخ را یکسره پشت سر نهد و به دانش مطلقاً انتزاعی دست یابد، واقعه عظیمی است. این امر در تفکّر مذهبی، به این معنی است که تلاش برای فراتر رفتن از اسطورهها و نمادهایمان را کنار بگذاریم و به زبان بازگردیم.»8
بازگشت به زبان، در حقیقت یک نمادخوانی آگاهانه و افتتاح اسرار فکری یک ملّت تلقی میگردد. اسراری که به وسیله نمادهای زبانی، از یک رؤیا و خواب دسته جمعی در بدو تاریخ و در یک زمان مقدّس ازلی خبر میدهد. این رؤیای دسته جمعی که اساطیر مینامندش، همان خاطره قومی مشترک است که نیاکان و اجداد یک ملّت در بیداری تجربه کردهاند. برای خوانش و تفسیر آن رؤیاها، ناگزیر از خوانش و پردازش زبانی هستیم. تمامی این رؤیاهای جمعی در قشر عمیقتری در روان آدمی نهفته است که یونگ به آن ناخودآگاه جمعی میگوید. «ناخودآگاه جمعی مخزن بقایای تجارب نیاکان است و گنجینهایست مملو از رسوباتی که از زمان آغاز، حکایت میکند و در کنه خود، صورت «پیش ساختهی» نظام کیهان را داراست. بقایای دیرینهای که در این مخزن رسوب کردهاند؛ شامل کلیه خصایص موروثی، غرایز، خواستها و خواهشهای درونی هستند و همه این عناصر نا متجانس، به طور متناقص و درهم و برهم در توده این ناخودآگاه نهفتهاند.»9
قیصر امینپور با زبانی ساده، این مسأله را چنین مینگارد:
«همان طورکه خواب انسانها باهم فرق میکند؛ خواب ملّتها هم باهم فرق دارد. هر قومی، اسطوره خاصّ خود را میسازد که رنگ و بوی آرزوها و آرمانهای آن قوم را دارد. امّا با وجود این، شباهتهایی باهم دارند. انگار همه انسانها به یک زبان خواب میبینند؛ امّا زبان آنها، زبان رمزی و نمادین است. هم چنان که خوابها تعبیر میشوند؛ اسطورهها نیز تفسیر میشوند.»
با تفسیر اساطیر به روح نهفته در درون آن، میتوان پی برد. روحی که حاصل یک تجربه در بدو تاریخ است. همانی که اسطوره پژوهان، تخیّل اجتماعیاش مینامند. به نظر میرسد، از طریق بازشناسایی واژگان یک زبان، به اساطیر داستانی و همچنین به اساطیر فکری یک قوم میتوان رسید. کشف و تحلیل اساطیر و تفسیر رؤیای جمعی یک قوم، در حقیقت، کشف متافیزیک یک زبان تلقی میگردد. در این تعریف؛ نمادها و نشانههایی که ما را به اصل ارجاع میدهند؛ همان کدواژههای زبانیاند که با رهگیری آنها به اساطیر میرسیم. به عبارتی دیگر، با نمادخوانی زبانی، متافیزیک زبان، رونمایی و بازخوانی میشود. این متافیزیک، چیزی غیر از اساطیر نهفته در اعماق تاریخی یک زبان، نمیتواند باشد.
منابع:
1- بتهای ذهنی و خاطره ازلی، داریوش شایگان، انتشارات امیرکبیر، تهران، چاپ پنجم، 1381، ص 201
2- زبان شناسی و آسیب شناسی زبان، رضا نیلیپور، انتشارات هرمس، تهران چاپ اول، 1380، ص 90
3- ماهنامه بایرام، (مقالهی زبان و جهانی کردن آن) عرفان افشارلی، آبان و آذر 1386، زنجان، شماره 6 و 7، ص4
4- دکتر تقی وحیدیان کامیار، به نقل از فصلنامه فرهنگ زنجان، فریده وجدانی، شماره 26 -25، ص140
5- همان ص3-132
6- اسطوره، لارنس کوپ، ترجمه محمد دهقانی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1384، ص 100
7- بتهای ذهنی و خاطره ازلی، ص106
8- اسطوره، لارنس کوپ، ص95
9- بتهای ذهنی و خاطره ازلی ص 207
- ۹۳/۰۳/۰۸